اعتقاد جازملغتنامه دهخدااعتقاد جازم . [ اِ ت ِ دِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصدیق که مقارن حکم به امتناع نقیض آن بود. مقابل اعتقاد غیرجازم . خواجه نصیرالدین آرد: تصدیق یا مقتضی اعتق
اعتقادلغتنامه دهخدااعتقاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) در دل گرفتن و قرار دادن در دل . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ). در دل گرفتن . (غیاث اللغات ). || گرویدن . || یقین ک
اعتقاد غیرجازملغتنامه دهخدااعتقاد غیرجازم . [ اِ ت ِ دِ غ َ / غ ِ رِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصدیقی که مقارن با حکم به امتناع نقیض آن تصدیق نبود. تصدیقی که امکان نقیض آن باشد. مقابل
جهل مرکبلغتنامه دهخداجهل مرکب . [ ج َ ل ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعتقاد داشتن بر ماهیت چیزی بطوری که این اعتقاد خلاف ماهیت آن باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جهل م
مرکبلغتنامه دهخدامرکب . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی است از ترکیب . آمیخته . درپیوسته : کریمی به اخلاقش اندرمرکب بزرگی به درگاه او بر مجاور. فرخی .گفتم که مفرد است مر
یقینیلغتنامه دهخدایقینی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یقین و حکماً و البته و از روی علم و دانایی و به طور اطمینان و تحقیق . (ناظم الاطباء). حتمی : امور یقینی ؛ امور قطعی . (یادداش
جهللغتنامه دهخداجهل . [ ج َ ] (ع مص ) نادان شدن . (تاج المصادربیهقی ). نادان بودن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ضد علم . (اقرب الموارد). نادانستن . (آنندراج ). || نادان نمود