اعتصاملغتنامه دهخدااعتصام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازماندن ازگناه به امید لطف پروردگار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). خود را از گناه محفوظ داشتن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). بازایست
اعتصامفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) متوسل شدن . 2 - خود را نگاه داشتن . 3 - (اِمص .) پرهیز از گناه .
اعتصامفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. دست انداختن به چیزی؛ چنگ درزدن.۲. خود را از گناه بازداشتن؛ بازماندن از گناه.
اعتصامفرهنگ نامها(تلفظ: eetesām) (عربی) (در قدیم) متوسل گردیدن ، پناهنده شدن؛ خویشتن را از گناه بازداشتن، معصوم بودن ، معصومیت ، بازماندن از گناه به لطف خدا ، خویشتن داری از گنا
اعتثاملغتنامه دهخدااعتثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن از کسی و سود گرفتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاری خواستن و سود گرفتن . (آنندراج ). طلب یاری کردن و سود بردن
اعتساملغتنامه دهخدااعتسام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نعل و موزه ٔ کهنه خریده پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کفش و موزه ٔ کهنه گرفتن آنگاه پوشیدن . (از اقرب الموارد).
اعتصام جستنلغتنامه دهخدااعتصام جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) پناه بردن . تمسک نمودن : در اندرون حصار گریختند و به سور و قصور آن اعتصام جستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 258).
اعتصام کردنلغتنامه دهخدااعتصام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با استواری و استحکام گرفتن . (ناظم الاطباء) : در دین چو اعتصام بحبل المتین کنندآن به که مطلع سخن از رکن دین کنند. انو
اعتصام الدینلغتنامه دهخدااعتصام الدین . [ اِ ت ِ مُدْ دی ] (اِخ ) شیخ ... یکی از دانشمندان هندوستان است . در تاریخ 1180 هَ . ق . کشورهای انگلستان و فرانسه را سیاحت نمود و کتابی بعنوان ش
اعتصامیلغتنامه دهخدااعتصامی . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) پروین . از شعرای نامی قرن اخیر بوده است . رجوع به پروین اعتصامی شود.
پروین اعتصامیلغتنامه دهخداپروین اعتصامی . [ پ َرْ ن ِ اِ ت ِ ] (اِخ ) مسمّاة به رخشنده . شاعره ٔ ایرانی . دخت مرحوم یوسف اعتصامی (اعتصام الملک آشتیانی ). وی در 25 اسفندماه 1285 هَ . ش .
اعتصام جستنلغتنامه دهخدااعتصام جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) پناه بردن . تمسک نمودن : در اندرون حصار گریختند و به سور و قصور آن اعتصام جستند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 258).
اعتصام کردنلغتنامه دهخدااعتصام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با استواری و استحکام گرفتن . (ناظم الاطباء) : در دین چو اعتصام بحبل المتین کنندآن به که مطلع سخن از رکن دین کنند. انو
اعتصام الدینلغتنامه دهخدااعتصام الدین . [ اِ ت ِ مُدْ دی ] (اِخ ) شیخ ... یکی از دانشمندان هندوستان است . در تاریخ 1180 هَ . ق . کشورهای انگلستان و فرانسه را سیاحت نمود و کتابی بعنوان ش
اعتصامیلغتنامه دهخدااعتصامی . [ اِ ت ِ ] (اِخ ) پروین . از شعرای نامی قرن اخیر بوده است . رجوع به پروین اعتصامی شود.