اعتراسلغتنامه دهخدااعتراس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (ناظم الاطباء). پراکنده شدن و این فعل با حرف «عن » متعدی شود. (از منتهی الارب ). متفرق شدن . (از اقرب الموارد). متفرق
اعتراصلغتنامه دهخدااعتراص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باختن . || فسوس نمودن . (منتهی الارب ). بازی کردن و شادمان شدن طفل . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || پریدن پوست و جستن آن . (من
معترسلغتنامه دهخدامعترس . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) پراکنده شونده و پراکنده . (آنندراج ). پراکنده شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به اعتراس شود.