اعتبادلغتنامه دهخدااعتباد. [ اِ ت ِ ](ع مص ) بنده کردن و به بندگی گرفتن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اِستِعباد. (منتهی الارب ).
اعتباطلغتنامه دهخدااعتباط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کشتن ذبیحه ٔ پرگوشت وجوان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتر جوان و پرگوشت را بی علتی در آن بکشتن . (از اقرب الموارد). بی علتی در شتر، شتر را بکشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نحر شتربچه که بی علت باشد. || خراشیدن باد زمین را. (منتهی الار
اهتبادلغتنامه دهخدااهتباد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) حنظل چیدن و شکستن آنرا و دانه برآوردن و تر نهادن آنرا تا تلخی از وی بیرون رود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). حنظل چیدن و شکستن آن و دانه برآوردن از آن و خیسانیدن آنرا در آب تا تلخی وی بیرون رود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
اهتباذلغتنامه دهخدااهتباذ. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شتابی کردن در رفتن ودر پریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
معتبدلغتنامه دهخدامعتبد. [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) بنده کننده و به بندگی گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اعتباد شود.