اظهارنامهلغتنامه دهخدااظهارنامه . [ اِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوشته ای که افراد راجع به معاملات و تعهدات خود با طرف در آن اظهاراتی می کنند و بوسیله ای رسمی در ضمن ورقه ٔ مزبور (اظهار
اظهارنامهواژهنامه آزاد(گمرک) اظهارنامۀ اجمالی؛ سندی که شرکت حمل و نقل، هنگام ورود و یا خروج وسیلۀ نقلیه از کشور، به گمرک می دهد و در آن فهرست کلی کالاهایی را که باید تخلیه یا بارگیری
اظهارنامهفرهنگ انتشارات معین( ~. مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) فرم مالیاتی ، فرمی که از طرف ادارة دارایی برای تعیین مالیات کسبه فرستاده می شود.
اظهارنامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادههرگونه برگهای که از طرف کسی یا ادارهای رسماً برای کسی فرستاده میشود و مطلبی را به او خاطرنشان میکند: اظهارنامه گمرکی، اظهارنامه مالیاتی.
اظهارنامه مالیاتیواژهنامه آزادفرمی که وزارت اقتصاد و دارایی، با هدف مالیات گیری، برای صاحبان مشاغل و مؤدیان مالیاتی می فرستد. معادل Income Tax Return در انگلیسی.
اظهارنامۀ بارcargo declarationواژههای مصوب فرهنگستانسندی که در چارچوب قرارداد «تسهیل حملونقل بینالمللی» در هنگام ورود و خروج بار تهیه و تحویل مقامات میشود
اظهارنامۀ ترازهballast declarationواژههای مصوب فرهنگستانمدرکی که یک شناورِ بدون بار در هنگام خروج از بندر به مقامات گمرک در بندر ارائه میکند
زعمدیکشنری عربی به فارسیتاکيد , اثبات , تاييد ادعا , اظهارنامه , اعلا ميه , بيانيه , اگهي , اخبار , اعلا ن , درگيري , وانمودسازي , تظاهر , بهانه , ادعا
assertionsدیکشنری انگلیسی به فارسیاظهارات، ادعا، تاکید، اعلان، اثبات، بیانیه، مدعی، اعلامیه، اظهارنامه، تایید ادعا، اگهی، اخبار
دادخواستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ادعانامه، استشهاد، استشهاد محلی، استشهادنامه، عرضحال، اظهارنامه، اظهاریه، اخطاریه، اخطارنامه، احضاریه، خواست برگ، احضارنامه، حکم تفتیش، اجازه ت