اطواقلغتنامه دهخدااطواق . [ اَطْ ] (ع اِ)ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد چیزی دیگر باشد. (فرهنگ نظام ) (از آنندراج ). ج ِ طوق ، گردن بند و هرچه گرد گیرد چیزی را . (منتهی الارب ). |
اطواق الذهبلغتنامه دهخدااطواق الذهب . [ اَطْ قُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) نام کتابی است اززمخشری در مواعظ و خطب . رجوع به اعلام المنجد شود.
اطوقلغتنامه دهخدااطوق . [ اِطْ طَوْ وُ ] (ع مص ) پوشیدن طوق . (از متن اللغة). تَطَوﱡق . (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به تطوق شود.
اطواق الذهبلغتنامه دهخدااطواق الذهب . [ اَطْ قُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) نام کتابی است اززمخشری در مواعظ و خطب . رجوع به اعلام المنجد شود.
اصفهانیلغتنامه دهخدااصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) شرف الدین عبدالمؤمن بن هبةاﷲ اصفهانی یا اصبهانی ، معروف به شفروه . در اواسط قرن دهم هجری شهرت یافت . او راست : اطباق الذهب در مواعظ
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احمد الاندلسی . او راست :ودعتنی بزفرة و اعتناق ثم نادت متی یکون التلاقی و تصدّت فاشرق الصبح منهابین تلک الجیوب و الاطواق یا سقیم الجفو
ابشیهیلغتنامه دهخداابشیهی . [ ] (اِخ ) ابوالفتح بهاءالدین محمدبن احمد محلی شافعی ، از مردم ابشیه ٔ فیوم مصر. ادیب و فقیه و واعظ و خطیب ابشیه . او راست : کتاب المستطرف فی کل فن مست