اطواءلغتنامه دهخدااطواء. [ اَطْ ] (اِخ ) ابوزیاد گوید: و از آبهای عمروبن کلاب اطواء است که در کوهی بنام شراء واقع است . (از معجم البلدان ).
اطواءلغتنامه دهخدااطواء. [ اَطْ ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قریه ای است در قرقری از سرزمین یمامه دارای نخلستان ها و کشتزارهای بسیار. (از معجم البلد
اطواءلغتنامه دهخدااطواء. [ اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طوی ، چاه با سنگ بنا شده . (ازمعجم البلدان ) (از متن اللغة). رجوع به طَوی ّ شود.
اطواءلغتنامه دهخدااطواء. [ اِطْ ] (ع مص ) نخوردن چیزی را و گرسنه داشتن خود را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
اطواءلغتنامه دهخدااطواء. [ اِطْ طِ ] (ع مص ) پیچیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انطواء. (اقرب الموارد). و رجوع به انطواء و طَوی ̍ شود.
اتواءلغتنامه دهخدااتواء. [ اَت ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ تَوّ، بمعنی تنها، طاق . || رسن یک تاه تافته . (منتهی الارب ).
اتواءلغتنامه دهخدااتواء. [ اِت ْ ] (ع مص ) هلاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ): اتواه اﷲ؛ هلاک گرداناد او را خدای . (منتهی الارب ).
اتواءلغتنامه دهخدااتواء. [ اِت ْت ِ ] (ع مص ) پناه گرفتن بجائی . || جای گرفتن : اتویت منزلی و الیه بالابدال والادغام و ایتویت علی التصحیح ؛ پناه و جای گرفتم به آن . (منتهی الارب
پیچیده شدنلغتنامه دهخداپیچیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) التواء. (زوزنی ). تلوی . (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب ): التیاث ؛ پیچیده شدن چیزی بر چیزی . (تاج المصاد
اعشی تغلبلغتنامه دهخدااعشی تغلب .[ اَ شا ت َ ل ِ ] (اِخ ) شاعر معروف عرب در عصر اموی موسوم به ربیعةبن یحیی بن معاویة. بیت زیر از اوست :اذا حلت معاویةبن عمروعلی الاطواء خنقت الکلابا.
نوردلغتنامه دهخدانورد. [ ن َ وَ ] (ص ) درخورنده . (لغت فرس اسدی ص 86) (اوبهی ). درخور. پسندیده . (صحاح الفرس ص 84) (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (رشیدی ). لایق . (غیاث الل