اطهرلغتنامه دهخدااطهر. [ اَ هََ ] (ع ن تف ) پاکتر و پاکیزه تر. (ناظم الاطباء). پاکتر. (آنندراج ): «هؤلاء بناتی هن ّ اطهر لکم ». (قرآن 78/11).هست اگر آب آسمان طاهرذات تو زآب آسم
اطهرلغتنامه دهخدااطهر. [ اِطْ طَهَ ْ هَُ ] (ع مص ) تَطَهﱡر.اصل آن تطهر بود پس از انداختن حرکت «ت » آن را در «ط» ادغام کردند و همزه ٔ وصل را به اول افزودند تا ابتداء به ساکن پیش
اطهریلغتنامه دهخدااطهری . [ اَ هََ ](اِخ ) ابوالحسن علی بن مقلدبن عبداﷲبن کرامة البواب حاجب اطهری . وی یکی از حاجبان اطهر بود. و در ماه ربیعالاَّخر سال 473 هَ . ق . درگذشت . (از
اطهریلغتنامه دهخدااطهری . [ اَ هََ ](اِخ ) ابوالحسن علی بن مقلدبن عبداﷲبن کرامة البواب حاجب اطهری . وی یکی از حاجبان اطهر بود. و در ماه ربیعالاَّخر سال 473 هَ . ق . درگذشت . (از
اطهریلغتنامه دهخدااطهری . [ اَ هََ ] (ص نسبی ) منسوب به اطهر است که از سادات علوی بغداد بود. (از لباب الانساب ). و رجوع به انساب سمعانی شود.
پاک ترلغتنامه دهخداپاک تر. [ ت َ ] (ص تفضیلی ) اطهر. منزه تر، نظیف تر. پاکیزه تر. ازکی . اقدس . صافی تر: گردانید او را بپاکی فاضلتر قریش از روی حسب ... و پاکتر قریش از روی فرع . (