اطمیلغتنامه دهخدااطمی . [ اَ ما ](ع ص ) باریک لب . (زوزنی ). سیه لب . (مؤید الفضلاء). درمتن چنین است و صحیح اظمی است . رجوع به اظمی شود.
اتمیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (فیزیک) مربوط به اتم: انرژی اتمی.۲. ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گرانقیمت که در جواهرسازی به کار میرود: نگین اتمی.