اسلحبابلغتنامه دهخدااسلحباب . [ اِ ل ِ] (ع مص ) راست شدن . (زوزنی ). راست و دراز و روشن شدن راه و جز آن . (منتهی الارب ). راست کشیده شدن راه .
اسلحبابلغتنامه دهخدااسلحباب . [ اِ ل ِ] (ع مص ) راست شدن . (زوزنی ). راست و دراز و روشن شدن راه و جز آن . (منتهی الارب ). راست کشیده شدن راه .
راست شدنلغتنامه دهخداراست شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از کجی برآمدن . مقابل کج شدن و خم شدن . مستقیم قرار گرفتن . به استقامت گراییدن . افراخته شدن . از انحنا بیرون رفتن : هرچند همی