اطلاق شدنلغتنامه دهخدااطلاق شدن . [ اِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استعمال شدن . مثال : حیوان بر انسان هم اطلاق شود. (از فرهنگ نظام ).اطلاق شدن کلمه بر چیزی (بصورت مجهول )؛ استعمال شدن و دلا
اطلاقلغتنامه دهخدااطلاق . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) منشرح شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اطلاق نفس ؛ انشراح آن . (از متن اللغة). اطلاق مرد؛ انشراح آن ، گویند: ماتطلق ن
اطلاقلغتنامه دهخدااطلاق .[ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَلْق . (اقرب الموارد). ج ِ طَلْق .آهوان . (از منتهی الارب ). ج ِ طَلْق و طُلْق و طُلُق و طَلَق . (ناظم الاطباء). رجوع به کلمه های مذکو
افتادنلغتنامه دهخداافتادن .[ اُ دَ ] (مص ) از پا درآمدن . (از آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از برهان ) (هفت قلزم ). از پا درآمدن . ساقط شدن . سقط شدن . (فرهنگ فارسی معین ) : بر ش
نشستنلغتنامه دهخدانشستن . [ ن ِ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص ) پارسی باستان : نی هد ، متعدی : نی یه شادیم ، اوستا: نی + هد ، نی شیذئیتی (نشستن )، متعدی : نی شاذیوئیش ، پهلوی : نَ (َیَ) شس
غات شدنلغتنامه دهخداغات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اصطلاحی است در بازی نرد: غات شد؛ یعنی یک مهره که فرد است بمهره های جفت متصل گشت ، یا مهره ٔ فردی که در خانه های حریف است داخل مه
کباب افگندنلغتنامه دهخداکباب افگندن . [ ک َ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) کباب پختن . (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار دادن گوشت به قطعات کرده بر آتش بقصد برشته و بریان شدن و اطلاق کباب بر گوشت م