اطلاحلغتنامه دهخدااطلاح . [ اَ ] (اِخ ) ذات اطلاح . جایگاهی است در پشت ذات القری به مدینه که پیامبر(ص ) کعب بن عمیر غفاری را برای غزا بدانجا فرستاد و کعب و یارانش در آنجا کشته شد
اطلاحلغتنامه دهخدااطلاح . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طِلْح و طَلْح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). رجوع به کلمه های مذکور شود.
اطلاحلغتنامه دهخدااطلاح . [ اِ ] (ع مص ) مانده گردانیدن و هلاک کردن شتر را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مانده کردن شتر را. (از اقرب الموارد). مانده کردن ستور. (تاج
اطلاهلغتنامه دهخدااطلاه . [ اِطْ طِ ] (ع مص ) اطلاع . (از متن اللغة) (اقرب الموارد). آگاه شدن . || بالا برآمدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). رجوع به اطلاع شود.
اتلاهلغتنامه دهخدااتلاه . [ اِ ] (ع مص ) اتلاه مرض ؛ هلاک کردن بیماری کسی را. (منتهی الارب ). هلاک گردانیدن .
اتلاهلغتنامه دهخدااتلاه . [ اِت ْ ت ِ ] (ع مص ) بیعقل و حیران شدن . (مؤید). سرگشته شدن . || اندوه مند گشتن . || اِتَّلَهَه ُ النبیذ؛ بیخود کرد شراب او را. (منتهی الارب ).
ذات اطلاحلغتنامه دهخداذات اطلاح . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) موضعی است به شام و از آنجا تا بلقاء یکشبه راه است و گویند جائی است بدان سوی وادی القری . (المرصع). و مقریزی در امتاع الاسماع در سو
اصلاح آوردنلغتنامه دهخدااصلاح آوردن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب )درست کردن . ترقی دادن . آباد کردن . (ناظم الاطباء).
ذات اطلاحلغتنامه دهخداذات اطلاح . [ ت ُ اَ ] (اِخ ) موضعی است به شام و از آنجا تا بلقاء یکشبه راه است و گویند جائی است بدان سوی وادی القری . (المرصع). و مقریزی در امتاع الاسماع در سو
حلغتنامه دهخداح . (حرف ) حرف ششم است از حروف هجاء عرب پس از جیم و پیش از خاء و حرف هشتم از حروف فارسی پیش از خاء و پس از چ . و آن از حروف مصمته ٔ ملفوظة ویکی از حروف ششگانه ٔ
اصلاح آوردنلغتنامه دهخدااصلاح آوردن . [ اِ وَ دَ ] (مص مرکب )درست کردن . ترقی دادن . آباد کردن . (ناظم الاطباء).