اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ)بصیغه ٔ جمع، نقاوه ٔ ریاحین . (از اقرب الموارد). خیار و برگزیده ٔ ریاحین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَب ،بمعانی فرح ، حزن (از اضداد)، یا خفتی که بهنگام شدت فرح یا حزن روی دهد، یا آمدن شادی و رفتن اندوه . صاحب قاموس گوید: تخصیص آن به
اطرابلغتنامه دهخدااطراب . [ اِ ] (ع مص ) بطرب آوردن . (از اقرب الموارد) (مجمل اللغة) (زوزنی ). بطرب درآوردن . (تاج المصادر بیهقی ). در طرب آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (
اترابلغتنامه دهخدااتراب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ترب . همزادان . همسالان . اَسنان . هم سنان . هم عمران . || همسران . اَمثال . اقران . دوستان : با طراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران
اترابلغتنامه دهخدااتراب . [ اِ ] (ع مص ) خاک بر چیزی افشاندن . خاک برانداختن بر چیزی . خاک بر چیزی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || در خاک گردانیدن . (زوزنی ). || در خاک غلطیدن .
اطرابزندةلغتنامه دهخدااطرابزندة. [ اَ ب َ زُ دَ ] (اِخ ) از شهرهای مهم روم (روم شرقی ) بر کنار دریای قسطنطنیه ٔ شرقی معروف به دریای بنطس است . و کوه قیق به این شهر منتهی میشود و آنگا
اطرابلسلغتنامه دهخدااطرابلس . [ اَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) شهریست بشام و شهریست بمغرب ، یا لغت شامیه است ، یالغت رومی است ، معنی آن سه شهر و این بحذف الف نیز آمده . (آنندراج ). طرابلس یکی
اطرابلسیلغتنامه دهخدااطرابلسی . [ اَ ب ُ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به اطرابلس یا طرابلس که نام دو شهر است یکی در ساحل شام و دیگری از بلاد مغرب . (از انساب سمعانی ). رجوع به طرابلسی شود.
اطرابنشلغتنامه دهخدااطرابنش . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) شهریست بر ساحل جزیره ٔ صقلیه (سیسیل ) و از آنجا کشتیها بسوی افریقیه روند. (از معجم البلدان ). نام شهری ساحلی بجزیره ٔ صقلیه . (ابن ج
اطرابزندةلغتنامه دهخدااطرابزندة. [ اَ ب َ زُ دَ ] (اِخ ) از شهرهای مهم روم (روم شرقی ) بر کنار دریای قسطنطنیه ٔ شرقی معروف به دریای بنطس است . و کوه قیق به این شهر منتهی میشود و آنگا
اطرابلسلغتنامه دهخدااطرابلس . [ اَ ب ُ ل ُ ] (اِخ ) شهریست بشام و شهریست بمغرب ، یا لغت شامیه است ، یالغت رومی است ، معنی آن سه شهر و این بحذف الف نیز آمده . (آنندراج ). طرابلس یکی
اطرابلسیلغتنامه دهخدااطرابلسی . [ اَ ب ُ ل ُ ] (ص نسبی ) منسوب به اطرابلس یا طرابلس که نام دو شهر است یکی در ساحل شام و دیگری از بلاد مغرب . (از انساب سمعانی ). رجوع به طرابلسی شود.
اطرابنشلغتنامه دهخدااطرابنش . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) شهریست بر ساحل جزیره ٔ صقلیه (سیسیل ) و از آنجا کشتیها بسوی افریقیه روند. (از معجم البلدان ). نام شهری ساحلی بجزیره ٔ صقلیه . (ابن ج