اطابةلغتنامه دهخدااطابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) خوش کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی را خوش کردن . (از اقرب الموارد). || خ
عطابةلغتنامه دهخداعطابة. [ ع َ طْ طا ب َ ] (اِخ ) نام مادر جعفر برمکی بود. (از حبیب السیر چ طهران ج 1 ص 281).
اطابهفرهنگ انتشارات معین(اِ بِ یا بَ) [ ع . اطابة ] (مص م .) 1 - پاک کردن . 2 - خوشبوی کردن . 3 - حلال و پاکیزه کردن . 4 - خوشمزه کردن طعام .
اطابهفرهنگ انتشارات معین(اِ بِ یا بَ) [ ع . اطابة ] (مص م .) 1 - پاک کردن . 2 - خوشبوی کردن . 3 - حلال و پاکیزه کردن . 4 - خوشمزه کردن طعام .
خوشبوی ساختنلغتنامه دهخداخوشبوی ساختن . [ خوَش ْ / خُش ْ ت َ ] (مص مرکب ) معطر کردن . اطابه . خوشبوی گردانیدن . خوشبوی کردن . (یادداشت مؤلف ).
خوشبوی گردانیدنلغتنامه دهخداخوشبوی گردانیدن . [ خوَش ْ / خُش ْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تعریف . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). اطابة. (تاج المصادر بیهقی ). خوشبوی کردن . خوشبوی ساختن . خو
اطیابلغتنامه دهخدااطیاب . [ اِطْ ] (ع مص ) چیزی را طیب و خوش یافتن . (از اقرب الموارد). طیب یافتن چیزی را. (از متن اللغة). چیزی پاک آوردن . (لغت خطی ). و در تعجب گویند: ما اطیبه
پسرلغتنامه دهخداپسر. [ پ ُ / پ َ س َ ] (اِ) پور. پوره . (برهان قاطع). پُس . فرزند نرینه . ریکا. ابن . ولد. ریمن ؟. (برهان قاطع). واد؟. (برهان قاطع). ابنم . (منتهی الارب ) : پسر