اضراطلغتنامه دهخدااضراط. [ اِ ] (ع مص ) بدهان حکایت صوت ضراط کردن و بدان فسوس کردن به کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و یعدی بالباء. (آنندراج ). اضراط کسی را و اض
شیشکی بستنلغتنامه دهخداشیشکی بستن . [ شی ش َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) اضراط. یعنی به دهان حکایت صوت ضراط کردن و بدان فسوس کردن و خوار شمردن کسی را. با دهان آوازی چون تیز برآوردن ، و بیشتر
مضرطلغتنامه دهخدامضرط. [ م ُ ض َرْ رِ / م ُ رِ ] (ع ص ) آنکه کسی را بگوزاند و کاری کند که وی تیز دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آنکه برای مضحکه از د