اضاقةلغتنامه دهخدااضاقة. [ اِق َ ] (ع مص ) تنگ گردانیدن . || رفتن مال کسی و درویش شدن و نیازمند گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن مال کسی و فقیر شدن وی . (از اقرب المو
اذاقةلغتنامه دهخدااذاقة. [ اِ ق َ ] (ع مص ) اِذاقت . چشانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤیدالفضلاء). چشاندن . || به امتحان دادن چیزی را. || مکافات امری کردن : اذاقه اﷲ وبال امره .
ازاغةلغتنامه دهخداازاغة. [ اِ غ َ ] (ع مص ) میل دادن از راستی و حق . کنبانیدن از راه . (منتهی الارب ). اِماله ٔ از طریق . بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). از راه راست ب
عزاقةلغتنامه دهخداعزاقة. [ ع َزْ زا ق َ ] (ع اِ) سرین . (منتهی الارب ). اِست . (اقرب الموارد). || حلقه ٔ دبر. (منتهی الارب ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی البتی الکاتب . مکنی به ابوالحسن . هنگامی که القادر باﷲدر بطیحه اقامت داشت احمدبن علی کاتبی وی میکرد و آنگاه که بخلافت رسید ازجان
حرمتلغتنامه دهخداحرمت .[ ح ُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) حُرمة. اسم از احترام . شکوه . (محمودبن عمر ربنجنی ). حشمت . آب رو. منزلت . قدر. مرتبت . عز. شرف . بزرگی . عظمت . ج ، حُرُمات : ا
طاق کسریلغتنامه دهخداطاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله