اضافههزینهsurcharge 1واژههای مصوب فرهنگستانهزینههایی که در شرایط غیرمتعارف در مقابل ارائۀ خدمات ویژه از سفارشدهنده دریافت میشود، مانند هزینۀ ورود کشتی به منطقۀ جنگی
surchargeدیکشنری انگلیسی به فارسیاضافه کردن هزینه، اضافه بها، جریمه، نرخ اضافیمالیات اضافی، اضافه کردن، زیاد بار کردن، زیاد ستاندن، تحمیل کردن، زیاد پر کردن
تنخواه گردانلغتنامه دهخداتنخواه گردان . [ ت َ خوا / خا گ َ ] (اِ مرکب به فک کسره ٔ اضافه ) پولی که در صندوق اداره یا موسسه ای گذارند تا در موقع لزوم به مصرف هزینه های فوری رسد. اعتبار م
بریزلغتنامه دهخدابریز. [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: ب ، حرف اضافه + ریز، اصطلاح حساب یعنی فهرست و سیاهه و ارقام هزینه ) با اجزاء خرج . مشتمل بابت های خرج یا دخل هزینه ٔ تعمیر
مصادرهلغتنامه دهخدامصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف