اضائتفرهنگ انتشارات معین(اِ ئَ) [ ع . اضائة ] 1 - (مص م .) روشن کردن . 2 - (مص ل .) روشن شدن . 3 - (اِمص .) روشنایی .
اضاعتلغتنامه دهخدااضاعت . [ اِ ع َ ] (ع مص ) ضایع کردن . (غیاث ) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 14) (آنندراج ). اضاعة. تضییع. و رجوع به اضاعة و اضاعه شود.
اضاعتفرهنگ انتشارات معین(اِ عَ) [ ع . اضاعة ] 1 - (مص م .) ضایع کردن . 2 - تَلَف کردن . 3 - (مص ل .) بسیار شدن آب و زمین کسی .
اضافت اليدیکشنری عربی به فارسیگذشته از اين , وانگهي , بعلا وه , نزديک , کنار , درکنار , ازپهلو , ازجلو , درجوار
أَرَأَيْتَکُمْفرهنگ واژگان قرآنباشما هستم به من خبر دهيد(در عبارت "أَرَأَيْتَکُمْ إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ ﭐللَّهِ "چون جمله با فعل شروع شده مفرد آمده است و ضمير " کم " براي جلب توجه مخاطب است
حساملغتنامه دهخداحسام . [ ح ُ ] (اِخ ) بهداوفی . جمال الدین .از فضلای زمان ملک غیاث الدین و ملک شمس الدین کرت بوده و به عربی و فارسی شعر میگفته است ، و این قطعه در تاریخ جلوس مل
قاضی نوراﷲ شوشتریلغتنامه دهخداقاضی نوراﷲ شوشتری . [ رُل ْ لا هَِ ت َ ] (اِخ ) ابن سید شریف الدین شوشتری مرعشی سیدی است جلیل که نسب وی با بیست ویک واسطه به سید علی مرعشی . و با بیست وشش واسطه
ضوءلغتنامه دهخداضوء. [ ض َوْءْ ] (ع اِ) روشنائی . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). پرتو. (زمخشری ). روشنی . نور. سنا. شید. فروغ . روشنی آفتاب . (غیاث ). ضواء. (منتهی الارب
جزعلغتنامه دهخداجزع . [ ج َ ] (ع اِ) مهره ٔ یمانی که در او سفید و سیاه باشد. (از متن اللغة). شبه پیسه ٔ یمانی که چشم را در سپیدی وسیاهی به وی تشبیه دهند و اگر آن را در انگشتری