اصیل زادهلغتنامه دهخدااصیل زاده . [اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) آنکه از خاندانی اصیل باشد. بااصل . باگهر. باگوهر. نجیب : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت
اصل زادهلغتنامه دهخدااصل زاده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) زاده ٔ نجیب و با شرافت و اصالت . (ناظم الاطباء).
اصیلدیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, authoritative, bona fide, canonical, classical, faithful, firsthand, genuine, McCoy, noble, pedigreed, prime, primitive, pukka, pureblooded, purebred
جاگیرانیواژهنامه آزادنام طایفه ای بزرگ و اصیل زاده درمنطقه دشتی که به شجاعت و اصالت شهرت دارند که از دیلم به این منطقه آمده اند و باطایفه بزرگ واصیل زاده خواجه گیری عموزاده می باشند
لا بارلغتنامه دهخدالا بار. (اِخ ) ژان فرانسوا شوالیه دو. نام اصیل زاده ٔ فرانسوی مولد آبّه ویل (1747-1766 م .).