اصوانلغتنامه دهخدااصوان . [ اَص ْ ] (اِخ ) صورتی از اسوان . شهری به مصر بر ساحل شرقی نیل . (ابن جبیر). رجوع به اسوان شود.
اسوانلغتنامه دهخدااسوان . [ اُس ْ ] (اِ خ ) شهری بصعید مصر. (منتهی الارب ). شهری در مصر علیا. (دمشقی ). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل
عصوانلغتنامه دهخداعصوان . [ ع َ ص َ ] (ع اِ) مثنای عَصا در حالت رفع. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عصا و عصوین شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) رشید عبداﷲ (دکتر) حکیم باشی مستشفی أصوان الامیریة. او راست :التمریض والاسعافات الأولیة. طبع مطبعة الاَّداب و المؤید سال 1911 م ./ 132