اصل شتابacceleration principle, accelerator principleواژههای مصوب فرهنگستانمبحثی در علم اقتصاد که پیوند میان محصول و سرمایهگذاری را بیان میکند و بر پایۀ آن اگر تقاضا برای محصول افزایش یا کاهش یابد، درصد تغییر در تقاضا برای ماشینآلات
اصلدیکشنری فارسی به عربیاجهاد , استهلال , اصيل , ام , بديهية , تاليف , جرثومة , جزر , جزع , حقيقي , راديکالي , عنصر , مبدا , نقطة
اصلدیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, base, basis, birth, canon, core, crux, derivation, font, genesis, germ, parent, heart, radical, true, matrix, meat, origin, original, postulate, prin
إِلَّا تَنفِرُواْفرهنگ واژگان قرآناگر با شتاب خارج نشويد- اگر کوچ نکنيد( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است .از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر
شتابلغتنامه دهخداشتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اش
ﭐنفِرُواْفرهنگ واژگان قرآنخارج شويد - کوچ کنيد-باشتاب بيرون رويد( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع (ترس و ه
لَوْلَا نَفَرَفرهنگ واژگان قرآنچرا خارج نمی شود - چرا کوچ نمی کند-چرا باشتاب بيرون نمی رود( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه
يَنفِرُواْفرهنگ واژگان قرآنکه خارج شوند - که کوچ کنند-که باشتاب بيرون روند( از " نفر" به معناي کوچ کردن با شتاب (شبيه گريختن)به سوي هدفي است که مورد نظر باشد ، و اصل اين کلمه به معناي فزع