اصغرلغتنامه دهخدااصغر. [ اَ غ َ ] (اِخ ) (میرزا...) از شاعران قرن نهم هجری بود و امیر علیشیر نام وی را ذیل «سادات عظام که گاهی به نظم التفات میفرموده اند» بدینسان آورده است : ول
اصغرلغتنامه دهخدااصغر. [ اَ غ َ ] (اِخ ) لقب ابویزید طیفوربن آدم بن عیسی بن علی . زاهد بسطامی بود چنانکه یاقوت در معجم البلدان ذیل بسطام نام و نسب وی را بدینسان آورده است : ابوی
اسغرلغتنامه دهخدااسغر. [ اُ غ ُ ] (اِ) سیخول را گویند، و آن جانوری است که خارهای ابلق مانند سیخها بر بدن دارد و چون کسی قصد او کند خود را چنان تکانی میدهد که آن سیخها ازبدن او ج
اصقرلغتنامه دهخدااصقر. [ اَ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ صَقر. (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به صقر شود.
اصقرلغتنامه دهخدااصقر. [ اَق َ ] (ع ن تف ) بسیاردوشاب تر: هذا التمر اصقر؛ ای اکثر صقراً. (منتهی الارب ). هذا التمر اصقر من ذاک ؛ ای اکثر صقراً، ای عسلاً. (قطر المحیط) (اقرب المو
اصغرآبادلغتنامه دهخدااصغرآباد. [ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برده سره ٔ بخش اشترینان شهرستان بروجرد واقع در 9 هزارگزی باختر اشترینان و 8 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ اشترینان به نه
اصغرآبادلغتنامه دهخدااصغرآباد. [ اَ غ َ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران واقع در 22 هزارگزی جنوب شهریار و 2 هزارگزی رباط کریم . محلی جلگه و معتدل و سکنه ٔ آن 412 تن است
اصغرآباد تپهلغتنامه دهخدااصغرآباد تپه .[ اَ غ َ دِ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نازلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در مسیر شوسه ٔ ارومیه به سلماس . محلی جلگه ، معتدل مالاریای