اصغارلغتنامه دهخدااصغار. [ اِ ] (ع مص ) خرد گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). کوچک کردن . (لغت خطی ). صغیر گردانیدن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ||
اسقارلغتنامه دهخدااسقار. [ اِ ] (ع مص ) اسقار نخلة؛ دوشاب راندن آن . روان کردن دوشاب : اسقرت النخلة؛ روان کرد دوشاب را. (منتهی الارب ).
اصقارلغتنامه دهخدااصقار. [ اِ ] (ع مص ) اصقار شمس ؛ تافته گشتن آفتاب . (از منتهی الارب ). تافته گردیدن آفتاب ، یقال : اصقرت الشمس . (ناظم الاطباء). اصقار شمس ؛ اتقاد و برافروخته
اثغارلغتنامه دهخدااثغار. [ اِ] (ع مص ) دندان شیر ریختن (کودک ). || دندان برآوردن . و آن از لغات اضداد است . (منتهی الارب ).
اثغارلغتنامه دهخدااثغار. [ اِث ْ ث ِ ] (ع مص ) ادِّغار. اِتّغار: اثغار غلام ؛ دندان شیر ریختن کودک . || دندان برآوردن . (لغت از اضداد است ).
خرد کردنلغتنامه دهخداخرد کردن . [ خ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بقسمتهای ریزه ریزه شکستن . به اجزاء کوچک شکستن . شکستن بقطعات خرد. بقطعات کوچک بریدن . (یادداشت بخط مؤلف ). تَصغیر. (دهار)
اصراردیکشنری عربی به فارسیسرسخت , يکدنده , لجوج , سخت , ترشرو , اصرار , پافشاري , سخت دلي , لجاجت , سختي , سفتي , چسبندگي , سرسختي