اصلاح طلبلغتنامه دهخدااصلاح طلب . [ اِ طَ ل َ ] (نف مرکب ) جوینده و خواهنده ٔ اصلاح امور کشور. رفرمیست . خواهنده ٔ تغییرات اساسی در امور کشور بمنظوربهبود اوضاع . ج ، اصلاح طلبان . اص
سلوک کردنلغتنامه دهخداسلوک کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . || مدارا کردن . || پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عرفان ) سلوک طی مدارج خاص را گویند
طلبلغتنامه دهخداطلب . [ طَ ل َ ] (ع اِ) در تداول عامه و تداول فارسی ، مالی که داین را بر عهده ٔ مدیون است . وام که داده باشند. مقابل بده و بدهی . وام . فام : گفت ترا میبرند بکش
شاکیواژهنامه آزادکسی که شکایت می کند یا طلب دارد یا بی دلیل از کسی احساس طلب کاری می کند . در اصطلاح به کسی عصبانی است هم می گویند.
تأمین کردنلغتنامه دهخداتأمین کردن . [ ت َءْ ک َ دَ] (مص مرکب ) (اصطلاح حقوقی ) توقیف کردن مال بدهکار در مقابل طلب بستانکار. رجوع به تأمین مدعی به شود.
هفت وادیلغتنامه دهخداهفت وادی . [ هََ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح عرفان ) شیخ عطار در منطق الطیرهفت وادی سلوک را چنین نام می برد: طلب ، عشق ، معرفت ،استغنا، توحید، حیرت ، فنا. اما این مناز