اصریلغتنامه دهخدااصری . [ اَ ص ِرْ را ] (ع اِمص ) نیک عزیمت بر کاری و جِدّو ثبات و دوام بر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صِرّی ̍. رجوع به صِرّی ̍ شود. یقال : انها منی صری
اسریلغتنامه دهخدااسری . [ اَ را ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سری . رونده تر: اسیر من الامثال و اسری من الخیال . (عقدالفرید ج 1 ص 121 حاشیه ). - امثال : اسری من الخیال ، اسری من ان
اصریبابلغتنامه دهخدااصریباب . [ اِ ] (ع مص ) اصرئباب . نرم و تابان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اِصْرَاءَب َّ الشی ُٔ؛ اذا اِمْلاس َّ. (منتهی الارب ). نرم شدن چیزی .
اصریبابلغتنامه دهخدااصریباب . [ اِ ] (ع مص ) اصرئباب . نرم و تابان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اِصْرَاءَب َّ الشی ُٔ؛ اذا اِمْلاس َّ. (منتهی الارب ). نرم شدن چیزی .
صادقلغتنامه دهخداصادق . [ دِ ] (اِخ ) ابن صالح . از مردم اصفهان . او راست : کتاب شاهد صادق که نسخه ای از آن در مدرسه ٔ اصری است . (احوال رودکی ص 511).
اصرلغتنامه دهخدااصر. [ اَ ] (ع اِ) اِصْر. اُصْر. عهد. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (آنندراج ). پیمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنهار. (مهذب الاسماء) : و اخذتم علی ذلکم اص