ابرام و پافشاری کردن در کاری؛ پیوسته دنبال کاری رفتن؛ در امری پایداری کردن؛ ایستادگی و ثبات بر کاری.
〈 اصرار ورزیدن: (مصدر لازم) اصرار کردن؛ اصرار داشتن؛ ایستادگی و پافشاری کردن در امری.
پافشاری، پاپیچ
ابرام، الحاح، انهماک، پافشاری، پیله، تاکید، سماجت، مداومت
assertiveness, importunity, insistence, persistence, pertinacity, protestation, urgency