اشیاف مامیثالغتنامه دهخدااشیاف مامیثا. [ اَش ْ ف ِ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) یعنی عصاره ٔ مامیثا، و مامیثا بلغت سریانی نام رستنیی باشد که آنرا در قابضات بکار برند و آنرا رهبانانی که در
اشیافلغتنامه دهخدااشیاف . [ اَش ْ ] (ع اِ) ج ِ شیاف . (بحر الجواهر). از ترکیبهای قدیمی است که آنرا به استاد «بقراط» نسبت دهند ولی بعقیده ٔ من این ترکیبات پیش از او هم بوده است چن
اشیاف سماقلغتنامه دهخدااشیاف سماق . [ اَش ْ ف ِ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) برای رطوبتها و دمعه و حکه و جرب و سلاق و بیاض خفیف و بیماریهای ناشی از حرارت نافع است . (از تذکره ٔ داود
اشیاف تفاحیلغتنامه دهخدااشیاف تفاحی . [ اَش ْ ف ِ ت ُف ْ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) لطیفترین اشیاف است و عوارض سوء آن از همه کمتراست . برای مطلق قرحه ها و ضربان و غشاوة و بثور و ماده
اشیاف زعفرانلغتنامه دهخدااشیاف زعفران . [ اَش ْ ف ِ زَ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بسبب نرمی و لطافت آنرا در بیماریهای مرکب بکار برند و فقطآنرا پس از نضج برمیگیرند و آن مسکن دردها و
اشیاف زعفرانیلغتنامه دهخدااشیاف زعفرانی . [ اَش ْ ف ِ زَ ف َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساخته ٔ مارستان مصر است و هم اکنون بدان مداوا کنند. برای مطلق رمد سودمند است . رجوع به تذکره ٔ داود
خشخاش مشوکلغتنامه دهخداخشخاش مشوک . [ خ َ ش ِ م ُ ش َوْوَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نعمان بری . ارغامونی . مامیثای سرخ . اشیاف مامیثا. رجوع به ارغامونی شود.
شیافلغتنامه دهخداشیاف . (ع اِ) (از «ش وف ») ادویه ٔ چشم و مانند آن . (منتهی الارب ). از داروهائی که برای چشم و غیره بکار رود. (از اقرب الموارد). داروهایی برای چشم و جز آن . (یاد
خالیدونیونلغتنامه دهخداخالیدونیون . (اِ) لغتی است یونانی و معنی آن بعربی دواءالخطافی باشد؛ یعنی دوای پرستوک و آن مامیران است . گویند که چون بچه ٔ پرستوک در آشیان نابینا شود مادرش برود
احمدلغتنامه دهخدااحمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسن میمندی مکنی به ابوالقاسم ،و بنا بگفته ٔ بعضی ابوالحسن ، و ملقب به شمس الکفاة وزیر معروف سلطان محمود و پسر وی مسعود است . پدر احمد
عمرانلغتنامه دهخداعمران . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن ماثان . نام پدر مریم عذراء است که پسرعم زکریای نبی علیه السلام بوده است . همسر عمران «حنة بنت قافوذ» نام داشت و آنان را دختر دیگری بو