اشوهلغتنامه دهخدااشوه . [ اَش ْ وَه ْ] (ع ص ) مرد زشت رو. (منتهی الارب ) (از المنجد). زشت روی . (مهذب الاسماء). بدشکل و مرد زشت رو. (آنندراج ). || مرد متکبر. (منتهی الارب ) (آنن
عشوهلغتنامه دهخداعشوه . [ ع ِش ْوَ / وِ ] (از ع ، اِ) وعده ٔ دروغ . (دهار). فریب . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) : برادر ما را بر آن داشتند که رسول ما را بازگردانید و رسولی با و
ابوهماملغتنامه دهخداابوهمام . [ اَ هََ م ْ ما ] (اِخ ) ولیدبن شجاع بن الولیدبن قیس السکونی . محدث است .
شوهاءلغتنامه دهخداشوهاء. [ ش َ ] (ع ص ) تأنیث اَشْوَه . زن زشت ترشروی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). زن زشتروی . (مهذب الاسماء). || زن نیکوروی (از اضداد). || زن شوم نامبارک