اشحملغتنامه دهخدااشحم .[ اَ ح َ ] (ع ن تف ) شحم دارتر. پرپیه تر. گوشت دارتر. (ناظم الاطباء). در منتهی الارب و اقرب الموارد نیست .
اتهمدیکشنری عربی به فارسیمتهم کردن , تهمت زدن , بدادگاه جلب کردن , احضار نمودن , عيب گرفتن از , عيب جويي کردن , ترديد کردن در , باز داشتن , مانع شدن , اعلا م جرم کردن , عليه کسي ادعا نا
hailدیکشنری انگلیسی به فارسیتگرگ، درود، سلام، طوفان تگرگ، خوش باش، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، تهنیت، تگرگ باریدن، صدا زدن، اعلام ورود کردن