اشنیدنلغتنامه دهخدااشنیدن . [ اِ دَ ] (ص ) شنیدن : بر مستراح کوپله سازیده ست بر مستراح کوپله که اشنیده ست ؟ منجیک .و رجوع به شعوری ج 1 ص 141 شود.
اشنودنلغتنامه دهخدااشنودن . [ اِ دَ / اُ دَ ] (مص ) شنودن . شنیدن . (از برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (شعوری ) (فرهنگ نظام ). گوش کردن . پذیرفتن . فرمان بردن . اطاعت کرد
اشنودنیلغتنامه دهخدااشنودنی . [ اِ دَ / اُ دَ ] (ص لیاقت ) لایق شنودن . قابل اصغا : نه بنوشتنی بد نه بنمودنی نه برخواندنی بد نه اشنودنی .فردوسی .
اشنیانلغتنامه دهخدااشنیان . [ اُ ن َ ] (اِ) گونه ٔ سوم از تیره ٔ اسفنجیان است و اسفنجیان تیره ٔ چهارم از دولپه های بی گلبرگ است . اشنیان در صحاری مرکزی ایران بسیار میروید و برگهای
اشنینلغتنامه دهخدااشنین . [ اِ ] (اِخ ) دهی است در هیجده فرسخی میانه ٔ شمال و مغرب چارک ، و از دیه های لارستان بشمار میرود.
الغتنامه دهخداا. [ اِ ] (حرف ) همزه ٔ مکسوره در بعض کلمات گاهی افزوده و گاه حذف شود، معروفتر وقت را اصلی و غیرمعروف را مخفف یا مثقل توان گفت : براهیم و ابراهیم : دعوی کنند گر
اشنودنلغتنامه دهخدااشنودن . [ اِ دَ / اُ دَ ] (مص ) شنودن . شنیدن . (از برهان ) (رشیدی ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (شعوری ) (فرهنگ نظام ). گوش کردن . پذیرفتن . فرمان بردن . اطاعت کرد
اشنودنیلغتنامه دهخدااشنودنی . [ اِ دَ / اُ دَ ] (ص لیاقت ) لایق شنودن . قابل اصغا : نه بنوشتنی بد نه بنمودنی نه برخواندنی بد نه اشنودنی .فردوسی .
اشنیانلغتنامه دهخدااشنیان . [ اُ ن َ ] (اِ) گونه ٔ سوم از تیره ٔ اسفنجیان است و اسفنجیان تیره ٔ چهارم از دولپه های بی گلبرگ است . اشنیان در صحاری مرکزی ایران بسیار میروید و برگهای
اشنینلغتنامه دهخدااشنین . [ اِ ] (اِخ ) دهی است در هیجده فرسخی میانه ٔ شمال و مغرب چارک ، و از دیه های لارستان بشمار میرود.