عشنزنلغتنامه دهخداعشنزن . [ ع َ ش َ زَ ] (ع ص ) دشوار و پیچیده و درشت خلقت . (ناظم الاطباء).شدید و سخت در خلقت و آفرینش . (از اقرب الموارد).
اشنوزنگلغتنامه دهخدااشنوزنگ . [ اِ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد که در 47 هزارگزی باختر مهاباد و 7 هزارگزی خاور شوسه ٔ خانه به نقده واقع و محلی است جلگه ، معتدل ، مالاریائی و سکنه ٔ آن <span cla
حسنجانلغتنامه دهخداحسنجان . [ ح َ س َ ] (اِخ ) (آل ...) صاحب کشف الظنون در ذیل قصیده ٔ برده ٔ بوصیری گوید: یکی از شارحین آن اسعدبن سعدالدین مفتی از آل حسنجان مشهور است .
حسنجانلغتنامه دهخداحسنجان . [ ح َ س َ] (اِخ ) دهی از دهستان ملایعقوب بخش مرکزی شهرستان سراب در 12هزارگزی جنوب خاوری سراب و هشت هزارگزی راه سراب - اردبیل . جلگه و معتدل است . 426 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترک زبان دارد. آب آن از نهر و چا
هسنجانلغتنامه دهخداهسنجان . [ هََ س َ ] (اِخ ) از قرای ری است . (معجم البلدان ). هسنگان . (یادداشت مؤلف ).