احملدیکشنری عربی به فارسیرقم نقلي , رساندن , بردن , حمل کردن , نقل کردن , تجاهل کردن , ناديده پنداشتن , چشم پوشيدن , رد کردن , بي اساس دانستن , برسميت نشناختن
شماللغتنامه دهخداشمال . [ ش ِ ] (ع اِ) سرشت . ج ، شمائل . (از منتهی الارب ). سرشت . طبع. خوی . ج ، شمائل . (ناظم الاطباء). طبع. خو. خوی . عادت . خلق . (یادداشت مؤلف ). خوی . (د
اشماللغتنامه دهخدااشمال . [ اِ ] (ع مص ) شمال ساختن گوسفند را. (منتهی الارب ). رجوع به شمال شود. اشمال گوسفند؛ ساختن توبره مانندی (پستان بند) برای پستان آن تا فروپوشیده شود. (از
ابوشجاعلغتنامه دهخداابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) روذراوری . محمّدبن الحسین بن محمّدبن عبداﷲبن ابراهیم همدانی ملقب به ظهیرالدین مؤیدالدوله صفی امیرالمؤمنین . او یکی از وزرای بنی عب