اشمرسالغتنامه دهخدااشمرسا. [ اِ م ِ ] (معرب ، اِ) نوعی از مرو است که کم بوتر از سایر اقسام است . (فهرست مخزن الادویه ). گویا صورتی از اشموسا یا برعکس است . و رجوع به اشموسا شود.
ابومرثدلغتنامه دهخداابومرثد. [ اَ م َ ث َ ] (اِخ ) الغنوی . کنازبن حصین . حلیف حمزةبن عبدالمطلب . صحابی است .
ابومرثدلغتنامه دهخداابومرثد. [ اَ م َ ث َ ] (اِخ ) غنوی . صحابی است .و رسول صلی اﷲ علیه و آله او را با عبادةبن صامت مؤاخات داد و او در خلافت ابوبکر به 66 سالگی درگذشت .
اشمرسالغتنامه دهخدااشمرسا. [ اِ م ِ ] (معرب ، اِ) نوعی از مرو است که کم بوتر از سایر اقسام است . (فهرست مخزن الادویه ). گویا صورتی از اشموسا یا برعکس است . و رجوع به اشموسا شود.
دینارشمرلغتنامه دهخدادینارشمر. [ ش َ م َ] (نف مرکب ) (از: دینار + شمر، اشمر مخفف اشمرنده ، شمرنده ) صراف . درم گزین . و رجوع به دینار اشمر شود.
اشمارلغتنامه دهخدااشمار. [ اِ ] (ع مص ) همه ٔ پستان ناقه را بستن . || شتابانیدن آنرا.(منتهی الارب ). شتابانیدن کسی را. (المنجد). || آبستن کردن فحل ، ناقه را. آبستن گردانیدن شتر،م
اشموسالغتنامه دهخدااشموسا. [ اَ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی نوعی از مرو باشد که آن را بشیرازی مرورشک خوانند. وبوی آن کمتر از مرو خوش باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نوعی