اشقودرهلغتنامه دهخدااشقودره . [ اِ دَ رَ ] (اِخ ) نام دریاچه ای است واقع در آلبانی که میتوان گفت در شبه جزیره ٔ بالکان دریاچه ای بزرگتر از آن نیست . دریاچه ٔ مزبور در شمال غربی آلب
اشقودرهلغتنامه دهخدااشقودره . [ اِدَ رَ ] (اِخ ) تلفظ ترکی یا معرب اشکودره است و کلمه ٔ مزبور در لغت آرنائودی (البانی ) مشتق از «کودره » بمعنی تپه است زیرا بروایت بارلیتوس این بلاد
اشقودره لیلغتنامه دهخدااشقودره لی . [ اِ دَ رَ ] (اِخ ) نام خاندانی که از اوایل قرن 12 هَ . ق . تا اوائل قرن 13 هَ . ق . در ایالت اشقودره فرمانروائی کرده اند. مؤسس حکومت آنان محمدپاش
اشبورهلغتنامه دهخدااشبوره . [ اُ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای به اندلس از اعمال طلیطله و گویند اشبورة از اعمال استجة است . و یاقوت گوید نمیدانم آیا دو موضعند که هر یک را اشبورة گویند یا ی
اشقودره لیلغتنامه دهخدااشقودره لی . [ اِ دَ رَ ] (اِخ ) نام خاندانی که از اوایل قرن 12 هَ . ق . تا اوائل قرن 13 هَ . ق . در ایالت اشقودره فرمانروائی کرده اند. مؤسس حکومت آنان محمدپاش
حسن حقیلغتنامه دهخداحسن حقی . [ ح َ س َ ن ِ ح َق ْقی ] (اِخ ) ابن مصطفی پاشا وزیر اشقودره ای . وزیر دولت عثمانی بود و معزولاً در 1313 هَ . ق . در حلب درگذشت . دیوان شعر ترکی دارد.
بارلغتنامه دهخدابار. (اِخ ) سامی بیک آورده :نام قصبه ای است در شمال غربی آرناؤدستان نزدیک ساحل دریای آدریاتیک که طبق معاهده ٔ برلن به قره طاغ واگذار شده است . در 37هزارگزی مغر
پکینلغتنامه دهخداپکین . [ پ ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در ولایت ایلبصان . از ایالت مناستر در آرناؤدستان (آلبانی ) بر ساحل یمین رود اشکومبی بر دامنه ٔ کوهی در کنار بیشه ای در 2