اشراقیلغتنامه دهخدااشراقی . [ اِ ] (ص نسبی ) آن قسم ازفلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است . رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلا
اشرقیلغتنامه دهخدااشرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) مسعودبن علی بن مسعود اشرقی . فقیه و قاضی یمن بود. وی در حدود 590 هَ . ق . در روزگار اتابک سنقر مملوک سیف الاسلام درگذشت . او راست : الا
اشرقیلغتنامه دهخدااشرقی . [ اَ رَ] (اِخ ) احمدبن محمد اشرقی منسوب به ذواشرق . شاعری بود که ملک معز اسماعیل بن سیف الاسلام طغتدکین بن ایوب را در قصیده ای مدح کرد. مصراع اول مطلع آ
اشراقیلغتنامه دهخدااشراقی . [ اِ ] (ص نسبی ) آن قسم ازفلسفه که در اصول و قواعدش ادله ٔ عقلیه و کشف هر دومعتبر است . رئیس اشراقیون در فلاسفه ٔ یونان افلاطون بود و رئیس ایشان در فلا
اشرقیلغتنامه دهخدااشرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) مسعودبن علی بن مسعود اشرقی . فقیه و قاضی یمن بود. وی در حدود 590 هَ . ق . در روزگار اتابک سنقر مملوک سیف الاسلام درگذشت . او راست : الا
اشرقیلغتنامه دهخدااشرقی . [ اَ رَ] (اِخ ) احمدبن محمد اشرقی منسوب به ذواشرق . شاعری بود که ملک معز اسماعیل بن سیف الاسلام طغتدکین بن ایوب را در قصیده ای مدح کرد. مصراع اول مطلع آ