اسقنقورلغتنامه دهخدااسقنقور. [ اِ ق َ قو ] (معرب ، اِ) جانوری است معروف که او را سقنقور گویند. شبیه بسوسمار است . هم در آب و هم در خشکی میباشد. قوّت باه دهد. گویند این لغت رومی است
اشاقرلغتنامه دهخدااشاقر. [ اَ ق ِ ] (اِخ ) چند کوه است میان حرمین شریفین . || قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 152 شود.
اشقاقللغتنامه دهخدااشقاقل . [ اِ ق ُ ] (اِ) زردک صحرائی است و آنرا شقاقل بحذف اول نیز گویند. بهترین آن زرد و سطبر و سنگین باشد. قوت باه دهد. اگر زن آبستن بخود برگیرد، بچه بیندازد.
جرگلانلغتنامه دهخداجرگلان . [ ج َ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد است . این دهستان در شمال و شمال باختری بجنورد و جنوب مرز ایران و شوروی واقع است . ساک
اسقنقورلغتنامه دهخدااسقنقور. [ اِ ق َ قو ] (معرب ، اِ) جانوری است معروف که او را سقنقور گویند. شبیه بسوسمار است . هم در آب و هم در خشکی میباشد. قوّت باه دهد. گویند این لغت رومی است
اشاقرلغتنامه دهخدااشاقر. [ اَ ق ِ ] (اِخ ) چند کوه است میان حرمین شریفین . || قبیله ای است به یمن . (منتهی الارب ). و رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 152 شود.
اشقاقللغتنامه دهخدااشقاقل . [ اِ ق ُ ] (اِ) زردک صحرائی است و آنرا شقاقل بحذف اول نیز گویند. بهترین آن زرد و سطبر و سنگین باشد. قوت باه دهد. اگر زن آبستن بخود برگیرد، بچه بیندازد.