550 مدخل
پودینگ شتابزده
اسبغ. [ اَ ب َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سبوغ . یازیده تر. فراخ نعمت تر.
اسفر. [ اَ ف َ ] (ع ص ) سفیدیی که بسرخی زند. (مهذب الاسماء).
سپند
بذر گیاه اسپند که جهت رفع چشم نظر در آتش ریزند
سفید
شتابزده، شتاب زده، عجول، دست پاچه، تند، زود رس
تا به حال
هسکی
عجله کن، عجله، شتاب، سرعت، عجله کردن
هاتا
اسف , توبة
اسف , حي
اسف