اسفجینلغتنامه دهخدااسفجین . [ اِ ف َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان ، 2000 گزی باختر زنجان ، 3000 گزی راه زنجان - تبریز. دامنه ، معتدل ، سکنه 528 تن . آب آ
اسفجینلغتنامه دهخدااسفجین . [ اِ ف َ ] (اِخ ) قریه ای بهمدان از روستای ونجر، و بدانجا مناره ای است ذات الحوافر که خبر آن در حرف حاء بیاید. (معجم البلدان ).
اسفریسلغتنامه دهخدااسفریس . [ اَ ] (اِخ ) نام محله ای به اصفهان که میدانی منسوب بدانست ونیز محمدبن محمدبن عبدالرحمن بن عبدالوهاب المدینی المیدانی از آنجاست . (از ابوموسی از تاج ال
اسفرینلغتنامه دهخدااسفرین . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرثی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76). رجوع به کیومرسی شود.
اسفجینلغتنامه دهخدااسفجین . [ اِ ف َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان ، 2000 گزی باختر زنجان ، 3000 گزی راه زنجان - تبریز. دامنه ، معتدل ، سکنه 528 تن . آب آ
اسفجینلغتنامه دهخدااسفجین . [ اِ ف َ ] (اِخ ) قریه ای بهمدان از روستای ونجر، و بدانجا مناره ای است ذات الحوافر که خبر آن در حرف حاء بیاید. (معجم البلدان ).