اشتلم کردنلغتنامه دهخدااشتلم کردن . [ اُ ت ُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظلم و تعدی کردن و داد و بیداد کردن و بتندی و زور چیزی گرفتن . و رجوع به اشتلم شود.
اشتلم کردنلغتنامه دهخدااشتلم کردن . [ اُ ت ُ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ظلم و تعدی کردن و داد و بیداد کردن و بتندی و زور چیزی گرفتن . و رجوع به اشتلم شود.
گاو تازیفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهاشتلم کردن و رجز خواندن و تهدید کردن دشمن: ◻︎ ور گمان گاوتازی دارد اینک حاضرم/ گر نمیتازی نمیدانم هماهنگی مکن (عرفی: لغتنامه: گاوتازی).
شلملغتنامه دهخداشلم . [ ش ُ ل ُ ] (اِ) اشتلم . تندی و غلبه و به زورو ستم چیزی گرفتن از کسی . (از برهان ) (ناظم الاطباء). اشتلم . (از فرهنگ جهانگیری ). رجوع به اشتلم شود.