اشتارلغتنامه دهخدااشتار. [ اِ ] (ع مص ) برگشته پلک گردانیدن چشم را. (منتهی الارب ). پلک چشم واگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
اشتارمبرگلغتنامه دهخدااشتارمبرگ . [ اِ رِ ب ِ ] (اِخ ) ارنست ، کنت فُن . یکی از جنگاوران اتریشی که بسال 1638 م . در گراتز متولد شده و در سال 1701 م . در بزندرف درگذشته است . شهرت و ا
اثر اشتارک خطیlinear Stark effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که بهطور خطی متناسب است با میدان الکتریکی اعمالشده
اثر اشتارک مجذوریquadratic Stark effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ شکافتگی خطوط طیف اتمها که متناسب با مجذور میدان الکتریکی اعمالشده است
اشتارمبرگلغتنامه دهخدااشتارمبرگ . [ اِ رِ ب ِ ] (اِخ ) ارنست ، کنت فُن . یکی از جنگاوران اتریشی که بسال 1638 م . در گراتز متولد شده و در سال 1701 م . در بزندرف درگذشته است . شهرت و ا
اثر اشتارک وارونinverse Stark effectواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ اشتارکی که بهجای خطوط گسیلی در خطوط جذبی طیف اتمها دیده میشود