اسویاتسلاولغتنامه دهخدااسویاتسلاو. [ اِس ْ ت ُ ] (اِخ ) یکی از شاهزادگان روسیه . وی بعنوان شاهزاده ٔ کبیر در سنه ٔ 945 م . جانشین پدر خود ای ُگر شد و تاسنه ٔ 964 م . مادر وی اُلگا، قی
انگشتلغتنامه دهخداانگشت . [ اَ گ ِ ] (اِ) محصولی که از احتراق غیرکامل نباتات خشبی حاصل می گردد. (ناظم الاطباء). زغال . اخگر کشته . (برهان قاطع). آتش زغال . (انجمن آرا). زغال . فح
چارسولغتنامه دهخداچارسو. (اِ مرکب ) جائی که چهار بازار در آنجا منشعب شوند. (برهان ). بازاری که هر چهار طرف راه داشته باشد. (آنندراج ). نام آن جای از بازار که به هر چهار طرف راسته
زلغتنامه دهخداز. (حرف ) صورت حرف سیزدهم است از حروف هجا و در حساب جُمَّل آن را به هفت دارند و در شمار ترتیبی نماینده ٔ عدد 13 است و نام آن زاء، زای ، زی و ز است . و آن را در
زیرلغتنامه دهخدازیر. (ق ، اِ، حرف اضافه ) نقیض بالا. (برهان ). یعنی پایین . پهلوی «ازیر» ، «اژر» ، «هچ -اذر» ، از اوستایی «هچا + اذئیری » ، کردی «ژیر» ، بلوچی عاریتی «چره » و «