اسیوطیلغتنامه دهخدااسیوطی . [ اُس ْ ] (اِخ ) ابوبشر احمدبن الولیدبن عیسی الاسیوطی . وی از ابی الزیباع روایت کند و در اسیوط بسال 335 یا اول 336 هَ . ق . درگذشت . (انساب سمعانی ).
اسیوطیلغتنامه دهخدااسیوطی . [ اُس ْ ] (اِخ ) ابوعلی الحسین بن علی بن الخضربن عبداﷲ الاسیوطی . وی از اسحاق بن ابراهیم بن یونس مصری روایت دارد و از وی ابوعبداﷲ محمدبن الفضل بن نطیف
اسیوطیلغتنامه دهخدااسیوطی . [ اُس ْ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن علی بن عبداﷲبن میمون ، قاضی اسیوط. وی از عبدالرحمن بن داود الاسکندرانی و محمدبن عبداﷲبن عبدالحکم و بکیربن یحیی و علی ب
اسیوطلغتنامه دهخدااسیوط. [ اُس ْ ] (اِخ ) سُیوط. دهی است به صعید مصر. (منتهی الارب ). شهرکی است در دیار مصر از ریف اعلی به صعید، و بعضی الف را از کلمه ساقط کنند و سیوط گویند. (ان
عمرمکرملغتنامه دهخداعمرمکرم . [ ع ُم َ م َ رَ ] (اِخ ) ابن حسین اسیوطی . از مجاهدان مصر در قرن سیزدهم هجری . وی در حدود سال 1168 هَ .ق . در اسیوط متولد شد و تحصیلات خود را در ازهر
ابویطلغتنامه دهخداابویط. [ اَ وَ ] (اِخ ) نام قریه ای نزدیک بردینس بخاور نیل در صعید ادنی از خره ٔ اسیوطیه . || نام قریه ای نزدیک بوصیر قوریذس . (مراصدالاطلاع ).
ابوالحسنلغتنامه دهخداابوالحسن . [ اَ بُل ْح َ س َ ] (اِخ ) علی مالکی . او راست : الوسائل السنیه من المقاصد السخاویه و الجامع و الزیادة الاسیوطیه .
اسیوطلغتنامه دهخدااسیوط. [ اُس ْ ] (اِخ ) سُیوط. دهی است به صعید مصر. (منتهی الارب ). شهرکی است در دیار مصر از ریف اعلی به صعید، و بعضی الف را از کلمه ساقط کنند و سیوط گویند. (ان