اسکیزهلغتنامه دهخدااسکیزه . [ اِ زَ / زِ ] (اِمص ) آلیز کردن و جفته انداختن ستور. (جهانگیری ). برجستن و لگد انداختن . برجستن ستور را گویند. (انجمن آرا). برجستن و آلیز انداختن ستور
اسکیزهفرهنگ انتشارات معین(اِ زِ) (اِمص .) 1 - جست و خیز و لگد انداختن چارپایان . 2 - جست و خیز کردن .
استیزهلغتنامه دهخدااستیزه .[ اِ زَ / زِ ] (اِمص ) ستیزه . (برهان ). ستیز. استیز. لجاج . (برهان ). عناد. خصومت . (برهان ) : وگر استیزه کنی با تو برآیم من روز روشنت ستاره بنمایم من
اسکیزندهلغتنامه دهخدااسکیزنده . [ اِ زَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از اسکیزیدن . سکیزنده . آلیزنده . جفته افکن .
جفتک اندازیلغتنامه دهخداجفتک اندازی . [ ج ُ ت َ اَ ] (حامص مرکب ) آلیزش . اسکیزه . جفته اندازی . جفتک پرانی . رجوع به جفتک و آلیزش و اسکیزه شود. || در تداول دیرپذیری . صعب القبولی .
اسکیزلغتنامه دهخدااسکیز. [ اِ ] (اِمص ) برجستن و آلیز و جفته انداختن ستور باشد. (برهان ). رجوع به اسکیزه و اسکیزیدن شود.
لگد زدنلغتنامه دهخدالگد زدن . [ ل َ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) جفتک انداختن . آلیز انداختن . اسکیزه کردن . اسکیز کردن . آلیز زدن . اسکیزیدن . رعص . ضراح . ضرح . لیز. (منتهی الارب ) : ک
لگدلغتنامه دهخدالگد. [ ل َ گ َ ] (اِ) لج . زخم با کف پای (برخلاف تیپاو اردنگ که با نوک پا باشد). زخم با پای از ستور یا آدمی . اسکیز. اسکیزه . آلیز. جفته . جفتک : تا صعوه به منق
جفتک انداختنلغتنامه دهخداجفتک انداختن . [ ج ُ ت َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) جفته انداختن . لگد پراندن . از پشت با دو پا لگد پرانیدن . لگد زدن . آلیزیدن . رکل . اسکیزه . اسکیزیدن . || مخالفت ک