اسکارنلغتنامه دهخدااسکارن . [ اِ رَ ] (اِخ ) قریه ای نزدیک دبوسیه از نواحی صغد از قرای کشانیة و از آنجاست بکربن حنظلةبن انومرد الاسکارنی الصغدی و پسر وی محمدبن بکر متوفی پس از 370
اسکارنلغتنامه دهخدااسکارن . [ اِ رِ ] (اِخ ) کرسی کانتن آلپ ماریتیم ، ناحیه ٔ نیس ، دارای 1062 تن سکنه و راه آهن از آن گذرد.
اسکارنلغتنامه دهخدااسکارن . [ اِ رُ ] (اِخ ) پُل . شاعر و نویسنده ٔ فرانسوی ، مولد پاریس . او راست : ویرژیل تراوستی ، رمان کمیک و کمدی های ابتکاری او مقدمه ٔ آثار مولیر بشمار میرو
اسکارنیلغتنامه دهخدااسکارنی . [ اِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به اِسْکارَن ، قریه ای از قراء صغد سمرقند. (سمعانی ). رجوع به اِسْکارَن شود.
اسکاندیکشنری عربی به فارسیتطبيق , موافقت , جا , منزل , مناسب , خوش محضر , همسازي , تطابق , وسايل راحتي , سازش با مقتضيات محيط , وام , کمک , مساعده , تهيه جا , خانه ها (بطور کلي) , مسکن ,
اسکارنیلغتنامه دهخدااسکارنی . [ اِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به اِسْکارَن ، قریه ای از قراء صغد سمرقند. (سمعانی ). رجوع به اِسْکارَن شود.
جادیکشنری فارسی به عربیاسکان , غرفة , فضاء , محطة , مضجع , مقبس , مقعد , مکان , منتجع , منزل , منصب شاغر , ناحية