اسپیاربنلغتنامه دهخدااسپیاربن . [ اِ ب ُ ] (اِخ ) ناحیتی از آمل . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 44 و 113 بخش انگلیسی ).
بنلغتنامه دهخدابن . [ ب ُ ] (اِ) بنیاد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پایه . اساس . پای . اصل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو بشنید ازو مرد داناسخن مر آن نامه را پاسخ افکند بن . فردوسی .ز دستور پرسی