اسپغوللغتنامه دهخدااسپغول . [ اَ / اِ ] (اِ) نام تخمی است . معنی ترکیبی آن گوش اسپ است ، چه غول بمعنی گوش است و تخم مذکور با گوش اسپ مشابهت دارد و بعضی نوشته اند که برگش شبیه گوش
اسبغوللغتنامه دهخدااسبغول . [ اَ ] (اِ) بذرقطونا. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). و وجه تسمیه ٔ او به اسبغول آنست که چون معنی غول گوش باشد و این گیاه شبیه به گوش اسب است اسبغول گوی
اسپخوللغتنامه دهخدااسپخول . [ اِ پ ِ ] (اِ) پیخال است که فضله و افکندگی مرغان باشد. (برهان ). ذرق . هَیص . مؤلف فرهنگ شعوری این بیت را برای این معنی شاهد آورده : بهیچگاه نیارم بخ
اسپغللغتنامه دهخدااسپغل . [ اَ غ ُ ] (اِ) بفارسی بزرقطوناست . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به اسپغول شود.
اسپولتولغتنامه دهخدااسپولتو. [ اِ پ ُ ل ِ ت ُ ] (اِخ ) اسپولت . شهری به ایتالیا، در ایالت اومبریا به 120 هزارگزی شمالی روم ، در کنار نهر ماروجا. قریب 22000 تن نفوس دارد. یک قلعه ،
بن گولغتنامه دهخدابن گو. [ ب َ ] (اِ) اسپغول باشد که بعربی بذرقطونا گویند. (برهان ) (غیاث ) (ناظم الاطباء) (الفاظ الادویه ). و رجوع به اسپغول و اسبغول و اسفرزه شود.
هروتولغتنامه دهخداهروتو. [ هََ ] (اِ) تخم اسپغول را گویند که بذر قطوناباشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به هروتوم شود.