اسپرملغتنامه دهخدااسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ) ریحان برگ معطر. هر گیاه که برگ آن بوی خوش دارد.مطلق گلها و ریاحین . (برهان ). اسپرغم . رجوع به اسپرغم شود. سپرم . اسپرهم . کلمه ٔ اسپ
اسپرم آبلغتنامه دهخدااسپرم آب . [ اِ پ َ رَ ] (اِ مرکب ) ادویه ای باشد که در آب بجوشانند و بدن بیمار را بدان بشویند و آنرا پخته گاو نیز گویند و به تازی نطول نامند. (جهانگیری ). دارو
اسپرم آبفرهنگ انتشارات معین(اِ پَ رَ) (اِمر.) آبی که پاره ای داروها را در آن جوشانند و بدن بیماران را بدان شویند؛ حمام دوایی ، نطول ، بخت گاو نیز گویند.
اسپرماهیلغتنامه دهخدااسپرماهی . [ اِ پ َ ] (اِ مرکب ) قسمی ماهی پلاژیوستم از نوع راژیده شامل 40 قسم ماهی که در دریاهای سرد و معتدل یافت شود.