اسپرصفلغتنامه دهخدااسپرصف . [ اَ رَ ] (اِ مرکب ) میدان . اسبریس . (سروری ). و آن محرف اسپرسف است . رجوع به اسپرسب شود.
اسپرسفلغتنامه دهخدااسپرسف . [ اَ رَ ] (اِ مرکب ) فضا. عرصه . میدان . (برهان ) (مؤید الفضلاء). رجوع به اسپرسب شود.
اسپرسوespressoواژههای مصوب فرهنگستان25 تا 35 میلیلیتر نوشیدنی قهوه که با گذشتن آب داغ با فشار از روی سابة ریز فشردهشدة قهوه تهیه میشود
دستگاه اسپرسو،اسپرسوسازespresso machine,espresso makerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که برای عصارهگیری اسپرسو به کار میرود