اسپالیونلغتنامه دهخدااسپالیون . [ اِ یُن ْ ] (اِخ ) کرسی اَویرُن ناحیه ٔ رُدِز واقع در ساحل لو ، دارای 3391 تن سکنه . راه آهن از آن گذرد و مرکز پشم است .
اسالیونلغتنامه دهخدااسالیون .[ اَ ] (از یونانی ، اِ) تخم کرفس کوهی . (برهان ) (مؤید الفضلاء). || سعتر. (مؤید الفضلاء). رجوع به کرفس و کرسب شود.
اسپاثینسلغتنامه دهخدااسپاثینس . [ اَ ن ِ ] (اِخ ) نام یونانی اَسپ َچَنا یکی از بزرگان عهد داریوش . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 228) (ایران باستان ص 535).
اسالیونلغتنامه دهخدااسالیون .[ اَ ] (از یونانی ، اِ) تخم کرفس کوهی . (برهان ) (مؤید الفضلاء). || سعتر. (مؤید الفضلاء). رجوع به کرفس و کرسب شود.
کرسبلغتنامه دهخداکرسب .[ ک َ س َ ] (اِ) کَرسَف . أسالیون . (یادداشت مؤلف ). کرسپ . کرسف . کرشف . کرفس .(فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کرفس و اسالیون شود.
جعفریلغتنامه دهخداجعفری . [ ج َ ف َ ] (اِ) گیاهی از طایفه ٔ چتری ها که شومخ نیز گویند و برگ آن مأکول است و در آشها و قورمه سبزی داخل کنند. (ناظم الاطباء). به لغت مازندران قسمی ک