اسوتفرهنگ انتشارات معین(اِ یا اُ وِ یا وَ) [ ع . اسوة ] 1 - (ص .) پیشوا، مقتدا. 2 - (اِ.) خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد.
اسوةلغتنامه دهخدااسوة. [ اِ / اُس ْ وَ ] (ع اِ) اسوه .اسوت . پیشوا (در مهمات ). (غیاث ) (منتهی الارب ). مقتدا. قدوه . (زمخشری ). پیش رو. || خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشو
استرلغتنامه دهخدااستر. [ اَ ت َ ](اِ) در سانسکریت اسوتره که جزء اول آن اسو بمعنی اسپ است . (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 226- 27). چارپائی بارکش و سواری که پدر او خر و ما
اسبلغتنامه دهخدااسب . [ اَ ] (اِ) (از پهلوی اسپ ) چارپائی از جانوران ذوحافر که سواری و بار را بکار آید. اسپ . فَرَس . نوند. برذون . نونده . باره . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی )